مرد شاپرکی در فیسبوک
پست ثابت
صفحه ما در فیسبوک :
برای دیدن جدیدترین عکس ها و مطالب به پیج ما تو فیسبوک مراجعه کنید
پست ثابت
صفحه ما در فیسبوک :
برای دیدن جدیدترین عکس ها و مطالب به پیج ما تو فیسبوک مراجعه کنید
معلم، شاگرد را صدا زد تا انشاءاش را درباره علم بهتر است یا ثروت بخواند.
پسر با صدایی لرزان گفت: ننوشتیم آقا..!
پس از تنبیه شدن با خط کش چوبی، او در گوشه کلاس ایستاده بود و در حالی که دستهای قرمز و باد کردهاش را به هم میمالید،
زیر لب میگفت: آری! ثروت بهتر است چون میتوانستم دفتری بخرم و بنویسم
اگه به عقاید و افکارت ایمان داری ، به خودت افتخار کن.
اگه توی زندگیت از کسی بت نساختی، به خودت افتخار کن.
اگه معیارت واسه سنجش مردم شخصیت آدماست، به خودت افتخار کن.
اگه تا حالا کسی از دستت آزرده نشده ، به خودت افتخار کن.
اگه به عمل آدما نگاه می کنی نه حرف اونا ، به خودت افتخار کن
اگه دوستدار دوستان خدا هستی ،به خودت افتخار کن.
اگه بی نیاز از خلق خدا هستی ،به خودت افتخار کن.
اگه از پنجره ی عشق به دنیا نگاه می کنی، به خودت افتخار کن.
اگر دنبال آرامش هستید، خودتان را تغییر دهید نه دیگران را ، برای اینکه از پاهای خود محافظت کنید، به جای این که دنیا را فرش کنید کفش بپوشید.
یک روزی . . .
یک جایی . . .
اونی که مال خودته میاد و . . .
تو چشمات نگاه میکنه و میگه . . .
دیگه نمیزارم ازم دوربمونی ! . . .
یک روزی . . .
یک جایی . . .
دخترها مثل سیب های روی درخت هستند. بهترین هایشان در بالاترین نقطه درخت قرار دارند. برخی پسرها نمی خواهند به بهترین ها برسند چون می ترسند سقوط کنند و زخمی شوند، بنابراین به سیب های پوسیده روی زمین که خوب نیستند اما به دست آوردنشان آسان است، اکتفا می کنند. سیب های بالای درخت فکر می کنند مشکل از آنهاست درحالی که آنها فوق العاده اند. آنها فقط باید منتظر آمدن پسری بمانند که آن قدر شجاع و لایق باشد که بتواند از درخت بالا بیاید.
حکایت ما آدم ها ....
حکایت کفشاییه که ….
اگه جفت نباشند ….
هر کدومشون ….
هر چقدر شیک باشند ….
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه ….
لنگه به لنگه اند ….
کاش ….
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید ….
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها ….
به اجبار،
خودشون رو جفت نشون نمی دادند….
شهامت میخواهد ..
دوست داشتن کسی که ...
شآآآیــد ...
هیچوقت ...
هیچ زمان ...
سهم تو نخواهد شــــــــــــد ..
اما واقعیت اینکه شهامت نمیخواد! حماقت میخواد دوست داشتن کسی که میدونی سهم تو نیست!!
بله حماقت.... خودمون رو گول نزنیم...
* وقتی شخصی حتی به چیزای الکی زیاد میخنده ،مطمئن باشيد که عمیقا غمگینه .
* وقتی کسی زیاد میخوابه ، مطمئن باشيد که تنهاست .
* وقتی شخصی کم حرف میزنه و اگر هم حرف بزنه حرفشو سریع میگه ، مطمئن باشيد كه رازی رو حفظ میکنه .
* وقتی کسی نمیتونه گریه کنه نشون دهنده شکنندگی و ضعف اونه .
* وقتی کسی غیر عادی غذا میخوره بدونید که اضطراب داره .
* وقتی کسی واسه چیزای کوچیک گریه میکنه ، یعنی دل بی گناه و نرمی داره .
* اگه کسی به خاطر چیزای احمقانه و کوچیک از دستت عصبانی شد ، یعنی که خیلی دوستت داره .
انسانهای قوی می دانند چگونه به زندگی شان نظم دهند . حتی زمانی که اشک در چشمانشان حلقه می زند همچنان با لبخندی روی لب می گویند "من خوب هستم"
آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند
آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند
آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های کوچک بی دردند
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند
آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند
آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند
آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد
آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند
آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های کوچک مسئله ندارند
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم.
که سال ها به اجبار خواهیم خفت
خداوندا... ما راببخش...!
بخاطر همه در هايي ك زديم و هيچ كدام خانه تو نبود....!
تو ك آسماني را ميگرياني تا گلي را بخنداني...!
ما را بخندان...!
بي آنكه كسي را بگرياني...!
به انجام کارهای نیک ادامه دهید
حتی اگر دیگران آنها را به نام خویش ادعا کنند
کارهای شما پیشکشی ست به خدا
و هیچ کس نمی تواند ” خدا “ را فریب دهد . . .
تقیم به آقایون ... ( نمیدونم چی باید بگم!!! )...
توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه می خرد نگاه می کردم.
چه مانکن هائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز.
زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور می رفت و شاخه های اضافی را می گرفت و برگ های خشک شده را جدا می کرد.
از دیدن اندام گرد و قلنبه اش لبخندی گوشه لبم پیدا شد ، از مقایسه او با دخترهای توی مجله خنده ام گرفته بود...
زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم.
گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت:
نگاه کن! این گل ها هیچ شکل رزهای تازه ای نیستند که دیروز خریده ام. من
عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گل های شمعدانی
هرگز به زیبائی و شادابی آنها نیستند، اما می دانی تفاوتشان چیست؟
بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشاره ای به خاک گلدان کرد و گفت:
اینجا! تفاوت اینجاست. در ریشه هائی که توی خاک اند.
رزها دو روزی به اتاق صفا می دهند و بعد پژمرده می شوند، ولی این شمعدانی
ها، ریشه در خاک دارند و به این زودی ها از بین نمی روند. سعی می کنند
همیشه صفابخش اتاقمان باشند.
چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقه اش را به دست گرفت.
کنارش رفتم و گونه اش را بوسیدم.
این لذت بخش ترین بوسه ای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم.
قدر گل شمعدانی های خودتون رو بدونید..